هر کسی ممکنه به یک دلیلی در حوزه موسیقی فعالیت کنه: یکی تصعید درگیریها یا سرکوبها و تخلیه درونی، یکی اعتراض، یکی صرف بیان هنری، یکی علاقه به نوای خوش، یکی سرگرمی، و یکی هم پول.
ایرادی نداره اگه ما از مهارتی که داریم پول در بیاریم، حالا هنر یا غیر هنر، ایراد اونجاییه که به شارلاتانیسم برسیم.
بسیاری از افراد معروفی که از نزدیک باشون برخورد داشتم و همه شما هم اونا رو میشناسید، به موزیک به عنوان یک مغازه نگاه میکنن که قراره ازش پول در بیارن. تنظیمکننده بسیار معروفی میشناسم که افتخار میکرد که من شعر و ملودی و تنظیم و میکس و مسترینگ رو در یک ساعت تموم میکنم، غیر این باشه که قسطام میمونه.
ایراد این قضیه اونجاست که مزه پول حداقل در این حوزه و در ایران باعث تولید کارهای تکراری و بیکیفیت میشه، و تبدیل به یک اپیدمی میشه که رفتهرفته خلاقیت رو بین تنظیمکنندهها از بین میبره و ما میمانیم و گوشهای خراب با سطح توقع پایین.
مشکل دیگهش اینه که موسیقی راحت، انسان رو تنبل و سطحی میکنه. نیچه میگه: وای بر کسی که سوال آسون رو به سخت ترجیح بده. موسیقی آسون و سطحی، انسان عمیق تحویل جامعه نمیده، و انسان سطحی رو میتونن راحت هر بلایی بخوان سرش بیارن.
موسیقی در کنار سرگرمی، خاصیت درمانی، حقیقتگشایی، و بیداری داره، ولی وقتی خودش دچار ویروس و بیماری بشه، ما یک موهبت بزرگ رو از دست دادیم.
نیازه که موسیقی مریض ایران درمان بشه تا موسیقی بتونه کارکرد واقعی خودش رو پیدا کنه.
پول در آوردن خیلی هم چیز خوبیه، ولی به نظرم بهتره چنین افرادی برن جای دیگه پول دربیارن؛ اگه گیر معیشت هستید، هزار راه دیگه هست، لازم نیست بیایید این هنر رو مغازه کنید، چون این هنر مستقیماً با روح و درون انسان سر و کار داره و شما داذید با روح انسان بازی میکنید که اصلاً زمین بازی شما نیست و نبوده.
این نقد رو میشه به کلیه شاخههای مرتبط با موسیقی در ایران ربط داد: استادی که استاد نیست و هنرجو میپذیره به خاطر پول، سازگری که براش مهم نیست با چه کیفیتی ساز میسازه، خوانندهای که خوانندگی بلد نیست، سالن کنسرتی که کیفیت لازم رو نداره، فروشنده تجهیزاتی که هیچ از موسیقی و هنر نمیفهمه و فقط فروشندهس، و مخاطبی که تنبله و مطالعه کافی نداره.
کاش یک بنیادی بود پول جمع میشد میدادیم به اونایی که در هر کاری فقط به دنبال پول هستن که از اون کار برن بیرون.